دلتنگی...


...همیشه در قلب منی

 

 از پشت شيشه هاي بزرگ دلتنگي گريه ميكنم

و آرزو ميكنم كه كاش

 براي يك لحظه فقط يك لحظه آغوش گرمت را احساس كنم

 ميخواهم

 سر روي شانه هاي مهربانت بگذارم تا ديگر از گريه كم نشوم

تو مرا

به ديار محبتها بردي و صادقانه دوستم داشتي

 پس بيا و باز در اين راه

تلاش كن اگر طاقت اشكهايم را نداري

در راه عشقي پاك تر و صادقانه تر،

 زيرا كه من و تو ما شده ايم پس نگذار زمانه بيرحم دلهايي را كه از هم

جدا نشدني است را به درد آورد

دلم را به تو دادم و كليدش را به سوي

آسمان خوشبختي ها روانه كردم چه شبها كه تا سحر به يادت با

گونه هاي خيس از دلتنگي ها به سر بردم

چه روزها با خاطراتت نفس

 كشيدم پس تو اي سخاوت آسماني من ...

مرا درياب كه ديوانه وار دوستت دارم

 


 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 1 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 12:30 توسط senator| |


Power By: LoxBlog.Com